دیو ها یا دیوان گروهی از پروردگاران آریایی (هندوایرانی) بودند که نماد نیروهای طبیعت به شمار میرفتند.
دیوها در کنار اهورها زمانی خدایان مشترک هندوایرانی ها بودند اما در گذر زمان و بر اثر جدایی و رقابت و اختلاف های بین این دو شاخه٬ دیوها در میان هندوان به عنوان خدایان نیکو و خیرخواه و در میان ایرانیان بعنوان ایزدانی باطل و پلید و گمراهکننده شناخته شدند. جالب اینجاست که ایزدان اهورایی در ایران مقام خدایی و پاکی و نیکخواهی گرفتند و در هند به عنوان دشمن نیکخواهی و نظم شناخته شدند.
دیوها در دوره هندوایرانی
بر فراز خدایان آریایی اولیه (هندوایرانی) که جایگاهشان در زیر آسمان بود و گردانندگان امور جهان و انسان بودند، دو آفریدگاربزرگ بنام اهور و دیو وجود داشتند که برادر بودند و در کنار هم می زیستند و جایگاهشان فراز آسمان بود. اهورا برادر بزرگتر و خدای اداره کنندهٔ امور کلی جهان در روز بود و ذاتش در خورشید تجلی می یافت و دیو خدای اداره کنندهٔ جهان در شب بود و ذاتش در ماه و ستارگان تجلی مییافت. {1} خدایان هندوآریایی دیگر نیز در یکی از این دو گروه جای داشتند و هردو دسته این خدایان در کنار هم پرستش می شدند. اما بعدها اختلاف یافتند و به جنگ یکدیگر برخاستند. هر دوی این گروه خدایان بر سر برتری خود میجنگیدند.{۲}
دیوها در دوره جدایی هندوایرانی ها
پس از تقسیم آریاییها و جدایی شاخههای ایرانیان و هندوان از یکدیگر٬ خدایان مشترک قدیم یعنی دیوها که تا پیش از آن مورد پرستش هردو گروه بودند٬ نزد شاخه ایرانی ارواح پلید دانسته شدند و بویژه پس از ظهور زرتشت دیوها گمراهکنندگان و شیاطین خوانده شدند. پس از ورود آریایی چنانکه در آئین زرتشت کلاً به مردم بدمنش هم دیو اطلاق میشود. {۳} و از اهورامزدا و ایزدان اهورایی درخواست می شد تا دیوان را نابود کنند. در دیدگاه ایرانی-زرتشتی هر کاستی٬ زشتی، بدی، آلودگی و پلشتی یا زاده دیوی است و یا خود دیوی بودهاست{۴}.
از سوی دیگر دیوها در شاخه هندوان مقام خدایی یافتند و در باورهای آنها دیو مفهومی کاملا وارونه دارد و به معنی خدا و الوهیت است. در هندوئیسم، میتوان آن را آزادانه به هر موجود خیرخواه خارج از جهان مادی اطلاق کرد. و ایزدان در باورهای آنها تبدیل به دشمن در متون و اشعار مذهبی هندوان بارها از اهورا (با تلفظ اسورا) به عنوان دشمن نام برده شدهاست که در خور نابود شدن است و از ایندرا خدای جنگ و آذرخش تقاضا شده که لشکر اهور را درهم شکند و اهورپرستان را تارومار کند.
دیوها در دیدگاه زرتشتی
در متون کهن زرتشتی دیوان٬ آفریدگان اهریمن خوانده شدهاند. در بندهش آمده که اهریمن هنگامی که به مرز جهان روشنایی و تاریکی آمد و آفریدههای هورمزد را دید٬ دوباره به سرزمین تاریکی شتافت تا او نیز بیافریند. اما آفریدگان او دیوهای سهمناک٬ پوسیده و بد و تباه کننده بود. در یسنا ( هات ۹ ٬ بند ۷ و ۸) آمده است که اژدهاک بزرگترین دیو دروغ بود که اهریمن آفرید و در برابر هر ایزدی دیوی به کار گمارده شد.
اما در روایتی دیگر دیوان آفریدگان هورمزد به شمار میروند که نیک و بد را نشناختند و فریب اهریمن را خوردهاند. در یسنا و در زامیادیشت آمده است که دیوها در ابتدا پیکر مادی داشتند و بر روی زمین می زیستند که می تواند استعارهای از بتهایی از این خدایان باشد که توسط مردم نیایش میشدهاند. اما زرتشت و گشتاسپ برای همیشه دیوان را از آشکار بودن و پیکر داشتن باز میدارند. گستاسپ حتی بعنوان شکننده پیکر دیوها ستایش میشود.
دیوان در اساطیر ایرانی-زرتشتی
پنج دیدگاه اسطورهای به دیوها میتوان برشمرد:
1) خدایان کهن پیش از جدایی هندوایرانیها
2) اقوام بیگانه٬ مهاجمین، دشمنان و مردمان کشورهای همسایه
3) ویژگی های زشت و اهریمنی انسان
4) انسان های دارای ناهنجاری های اخلاقی
5) عناصر ویرانگر طبیعت
اهریمن به دیوان دیو مشهور است و پس از او شش دیو بزرگ، که «کماله دیوان» یا سردیوان نام دارند، قرار دارند. گروه بی شماری از دیوان بزرگ و کوچک با ویژگی های اهریمنی نیز زیر فرمان آنها هستند.
در بیشتر آثار اسطوره و حماسی ایران٬ تمدن و دانش و هنر دیوان از آدمیان بیشتر است. خط و خانهسازی و شهرنشینی را آنها به آدمیان میآموزند و اگرچه از نژادی غیر از آدمیان هستند٬ بسیاری از صفات انسانی را دارا هستند {۵}.
در فرجام شناسی ایرانی دیوان یا همانند اهریمن به دوزخ رانده می شوند یا همانند انسان کشته می شوند.
واژهشناسی
واژهٔ دیو در اوستا به صورت دَئوَ و در پهلوی دِو و در فارسی دیو گفته میشود. در زبان هند باستان دِوَ یا دَئوه به معنی فروغ و روشنائی و نام خداست. این واژه در تقریبا همه اقوام آریایی بجز ایرانیان معنای اصلی خود را نگاه داشتهاست{۴}. اشتقاق های این واژه نیز معنی خدا دارد چنانکه در یونانی زئوس و در لاتینی دَئوس در فرانسه دیاُ و در انگلیسیدِئیتی و در ایرلندی دیا بکار میرود.{۶}
از دیدگاه تاریخی احتمالا اقوام آٰریایی در حین ورود به سرزمین ایران و برای اشغال سرزمینهای جدید و گسترش قلمروی خود ساکنین بومی و کهن فلات ایران را که از نظر ظاهر و اندیشه با آنها متفاوت بودند را دیو مینامیدند. فردوسی بیان میکند که این دیوان که احتمالا ساکنین بومی مناطق ایران بودهاند برای کارهای سخت و طاقت فرسا به بردگی گرفته میشدند. روایت هایی از نسلکشی و سرکوب و شکنجه و کشتار و غارت اموال این مردمان توسط آریاییها وجود دارد. (مستوفی و گردیزی)
Indra, the King of Devas (gods), while riding on the elephant Airavata, came across Sage Durvasa who offered him a special garland given to him by the God Shiva. Indra accepted the garland and placed it on the trunk of the elephant as a test to prove that he was not an egoistic god. The elephant, knowing that Indra had no control over his own ego, threw the garland to the ground. This enraged the sage as the garland was a dwelling of Sri (fortune) and was to be treated as a prasada or religious offering. Durvasa cursed Indra and all devas to be bereft of all strength, energy, and fortune.[1]
In battles that following the incident, the Devas were defeated and Asuras (demons) led by King Bali, gained control of the universe. Devas sought help from the Supreme God Vishnu who advised them to treat asuras in a diplomatic manner. Devas formed an alliance with asuras to jointly churn the ocean for the nectar of immortality and to share it among them. However, Vishnu told Devas that he would arrange that they alone obtain the nectar.
The churning of the Ocean of Milk was an elaborate process. Mount Mandara or Mandar Parvat was used as the churning rod, and Vasuki, the king of serpents, who abides on Shiva’s neck, became the churning rope. The demons demanded to hold the head of the snake, while the gods, taking advice from Vishnu, agreed to hold its tail. As a result the demons were poisoned by fumes emitted by Vasuki. Despite this, the gods and demons pulled back and forth on the snake’s body alternately, causing the mountain to rotate, which in turn churned the ocean. However, once the mountain was placed on the ocean, it began to sink. Vishnu, in the form of a turtle Kurma, came to their rescue and supported the mountain on his back.
The Samudra Manthan process released a number of things from the Ocean of Milk. One was the lethal poison known as Halahala, which in some versions of the story, escaped from the mouth of the serpent king as the demons and gods churned. This terrified the gods and demons because the poison was so powerful that it could destroy all of creation. Then the gods approached Shiva for protection. Shiva consumed the poison in an act to protect the universe, and his wife Parvati pressed her hand on Shiva’s throat to save the universe. As a result, Shiva’s neck turned blue. For this reason, Lord Shiva is also called Neelakanta (the blue-throated one; «neela» = «blue», «kantha» = «throat» in Sanskrit).
Devas (gods) and asuras (demons) were both mortal at one time in Hinduism. Amrit, the divine nectar that grants immortality, could only be obtained by churning the Kshirsagar (Ocean of Milk). The devas and asuras both sought immortality and decided to churn the Kshirsagar with Mount Mandhara. The samudra manthan commenced with the devas on one side and the asuras on the other. Vishnuincarnated as Kurma, the tortoise, and a mountain was placed on the tortoise as a churning pole. Vasuki, the great venom-spewing serpent-god, was wrapped around the mountain and used to churn the ocean. A host of divine celestial objects came up during the churning. Along with them emerged the goddess Lakshmi. In some versions, she is said to be the daughter of the sea god since she emerged from the sea.[citation needed]
In the Garuda Purana, Linga Purana and Padma Purana she is said to have been born as the daughter of the divine sage Bhrigu and his wife Khyaati and was named «Bhargavi.» According to the Vishnu Purana, the universe was created when the Devas (good) and Asuras(evil) churn the cosmic ocean of milk (Ksheera Sagara). Lakshmi came out of the ocean bearing lotus, along with the divine cowKamadhenu, Varuni, the tree Parijat, the Apsaras, the Chandra (the moon), and Dhanvantari with Amrita (nectar of immortality). When she appeared, she had a choice to go to Devas or the Asuras. She chose Devas› side; and among thirty deities, she chose to be with Vishnu. Thereafter, in all three worlds, the lotus-bearing goddess was celebrated.
منابع
{1} پیدایش ایران، امیر حسین خنجی، ص ۶۶- ۶۹
{۲} نیبرگ، هنریک ساموئل. دینهای ایران باستان. ترجمهٔ نجم آبادی، سیف الدین. چاپ سوم. تهران: مرکز ایرانی مطالعهٔ فرهنگها، ۱۳۵۹.
{۳} دانشنامهٔ مزدیسنا، ص ۲۷۴
{۴} دیو در اساطیر ایران باستان، واشقانی فراهانی،ابراهیم، مجله مطالعات ایرانی، بهار ۱۳۸۸، شماره ۱۵
{۵} وجه تسمیه دیو در حماسه های ملی ایران٬ افسانه شیرشاهی
{۶} اساطیر و فرهنگ ایران در نوشتههای پهلوی، رحیم عفیفی،، ص ۵۲۲