اودین (Odin)

اودین خدای خدایان در اساطیر نوردیک است.

Odin-Huginn and Muninn-Geri and Freki

اودین نشسته بر تختش هیلدزکیالف در تالار والهالا در حالیکه نیزه اش گرونگنیر را در دست گرفته و کلاغ‌هایش هوگین و مونین و گرگهایش جری و فرکی در حضورش هستند.

اودین هم خدای جنگ و مرگ است و هم خدای شعر و خرد و دانش و فرزانگی. او توانایی این را پیدا کرده است تا مردگان را به سخن وادارد و با خردمندترینِ آن‌ها رایزنی کند. در کتیبه‌ای نگاشته شده به سده ششم میلادی اودین به شکل روح سفر می‌کند و مردگان را به دنیای ارواح هدایت می کند.
اودین نیازی به خوراک ندارد و تنها می‌انگبین (شراب عسل) می‌نوشد. او تنها یک چشم دارد که مانند خورشید میدرخشد و چشم دیگرش را در ازای نوشیدن جرعه‌ای از آب چاه خرد به نگهبان این چاه که «میمیر (Mimir)» نام دارد بخشیده است.

Valknut-Symbol-triquetra_Odin_Norse.svgاما اودین همچنان در پی دانش است پس برای پی بردن به اسرار و نشانه‌های رمزی خطوط «رونی (Runes)»٬ نه شبانه روز خودش رابا نیزه به درخت «یگدراسیل (Yggdrasil)» دوخت و گرسنه و تشنه آویخته ماند تا سرانجام «نورن‌ها (Norns)» پذیرفتند که اسرار را بر او آشکار کنند و او شکل و مفهوم خطوط رونی را آموخت تا با آن‌ها طلسم‌ها را بیاموزد.  نماد و طلسم اودین «والکنوت (Valknut)» است.

اودین «پدرهمگان» نامیده می‌شود زیرا که به راستی پدر همه خدایان است. از پیوند او با ایزدبانویی به نام «فریگ (Frigg)»، پنج خدا به نام های بالدر، هودر، هرمود، تیر و براگی زاده شدند. از ایزدبانویی به نام یورد، دارای فرزندی به نام ثور شد و ویدار نیز فرزند اودین و گرید است.

odin-statue

تالار اودین «والهالا (Valhalla = سرای کشتگان)» نام دارد و تخت نامور او، «هیلدزکیالف» که هنگام نشستن بر روی آن می‌تواند هر کجا از نه جهان را ببیند، در این تالار جای گرفته است.
یکی از گنجینه های اودین نیزه اش «گرونگنیر» است که هرگز به خطا نمی‌رود؛ دیگری انگشتری جادویی اش «دروپنیر» که هر شب نه انگشتر مانند خودش پدید می آورد؛
دو کلاغ به نامهای هوگین (اندیشه) و مونین (سرشت) هر روز گرد جهان پرواز کرده و برای او رخدادهای جهان را بازگو می کنند. دو گرگ به نامهای جری و فرکی نیز همیشه اودین و توسن هشت‌پا و بی همتایش که «اسلیپنیر (Sleipnir)» نام
 دارد را همراهی می‌کنند.
سربازان اودین «برزکر (Berserker)» نامیده می‌شدند. آنان جنگاورانی دلاور بودند که پوست خرس به ‌تن داشتند و برهنه و بدون زره به نبرد می‌رفتند و دیوانه‌وار می‌جنگیدند و می‌کشتند و نه پولاد و نه آتش حریفشان نبود.
در روز «راگناروک (Ragnarok)» اودین بدست گرگ غول‌پیکری به نام فنریر کشته خواهد شد.

هل (Hel)

هل ایزدبانوی مرگ و فرمانروای جهان مردگان است.

Hel - Copy

او بی رحمانه پذیرای ارواح مردگان است به ویژه آنان که بر اثر پیری یا در بستر بیماری درگذشته اند و نه در جنگ. زیرا آنان که دلاورانه در میدان جنگ کشته شده اند به تالار «والهالا» نزد اودین (خدای خدایان) می روند.

هل نیمی زنده و نیمی مرده است. ظاهری بسیار شوم و نفرت انگیز دارد، نیمی از صورت او روشن و نیم دیگر آن تاریک است. به روایتی نیمه راست بدن او زنده و جوان و زیبا و نیم دیگر مرده و کبود و سرمازده است.

گاهی نیز به این شکل تصویر می شود که صورت و بالاتنه او مانند پیرزنی زشت اما زنده است، ولی پاها و پایین تنه او مانند اجساد در حال پوسیدن و کپک زدن است.

او کوچکترین فرزند لوکی و غولی به نام انگربودا (Angerboda) است. خدایان دیگر از ترس، او و برادرانش یعنی فنریر (گرگ-دیو) و یورمونگاند (مار-اژدها)، را از مادرشان ربودند و تبعید کردند. آنها هل را به دنیای مردگان انداختند اما او فرمانروای آنجا شد و نام خود را بر آنجا نهاد.

قلمروی او توسط رودخانه گیول (Gjöll) از جهان زندگان جدا می شود و سگی شکاری به نام گارم (Garm) نگاهبان آن است. او در تالار مردگانش که هلهایم نام دارد دو خدمتکار، یکی مرد به نام گانگلاتی و یکی زن به نام گانگلوت دارد که به معنای تبلی و سستی هستند.

"The children of Loki" (1920) by Willy Pogany.

«The children of Loki» (1920) by Willy Pogany.