آل

آل موجودی افسانه‌ای است که در باور عامه، اگر زن باردار یا تازه‌زا را تنها بگذارند، سراغش می‌آید و به‌ او آزار یا آسیب می‌رساند.
در دیدگاه اسطوره‌ای٬ نقش آل‌ها در پیش‌گیری از تولید مثل انسان‌هاست و به‌ همین دلیل آنها را اهریمنان زایندگی می‌دانند. آل در باور سنتی مردمان ایران٬ قفقاز، آسیای میانه٬ جنوب روسیه و اروپای شرقی وجود داشته‌است و هنوز نیز برخی به آن باور دارند. در هرکدام از این مناطق و باورها و فرهنگ ها روش آسیب رسانی آل ها متفاوت است:
برخی باور دارند که آل‌ها جگر یا قلب و یا ریه زن آبستن یا زن تازه زایمان کرده (زائو) را می‌دزدند و سپس به نزدیک‌ترین برکه یا چشمه یا جوی آب می روند و آن را می‌شویند و می‌خورند و به محض اینکه آن را خوردند زن قربانی می‌میرد.
برخی نیز معتقدند که آل‌ها با آسیب رساندن به جنین در شکم مادر سبب سقط جنین می‌شوند.
برخی دیگر باور دارند که آل‌ها نوزادان زیر چهل روز را می‌دزدند و گاهی آن‌ها را با بچه‌های خود عوض می‌کنند. (مانند اِلف‌ها در باورهای ژرمنی).
برخی حتی معتقدند کودک پسر تازه ختنه شده هم در خطر تهدید آل قرار دارد. آل‌ها در مناطق گوناگون دارای نامهای مختلفی هستند مثلاً در ارمنستان «آلک»، در میان کردها «اُل»، در افغانستان و تاجیکستان «هال» یا «خال»، در کشورهای ترک‌زبان آسیای میانه «آلباستی» یا «آلماستی» و در میان مردم کشمیر و بدخشان «هالماستی» نام دارند. در فرهنگ بختیاری‌ هم باور به آل‌ با عبارات رایجی مانند «آل برده» و «الهی آل ببردت» به چشم می‌خورد.
آل - AAL
آل‌ها به شکل‌های مختلفی توصیف شده‌اند: زنانی با چشمانی آتشین، موهایی ژولیده و نامرتب، دندان‌هایی آهنین و جلو آمده مانند گراز وحشی و پستان‌هایی آویزان. در ایران آل‌ به شکل پیرزنی لاغر و استخوانی با بینی گِلی وصورتی سرخ به همراه سبدی حصیری برای قلب یا جگر یا کودک دزدیده شده توصیف می‌شد که می‌تواند تغییر چهره بدهد و به شکل نزدیکان زائو در بیاید. در آسیای میانه آن‌ها موجوداتی چاق و زشت و پیرزنانی پرمو با پستان‌های آویزان به همراه سبدی پشمی که اعضای بدن قربانی را درون آن قرار می‌دهند توصیف می‌شوند. در مناطق مرکزی ایران این باور وجود دارد که آل‌ها چاقویی با تیغه آبی‌رنگ دارند که هیچ وقت تیزی خود را از دست نمی دهد و اگر شبی انسان به آل بربخورد و بر سرش فریاد بزند آل چاقویش را می‌اندازد و فرار می‌کند. در برخی باورها٬‌آل‌ها دارای دو جنس زن و مرد هستند.
افسانه آل وارد اساطیر دینی اسلامی و مسیحی و یهودی هم شده است. در این باورها، در ابتدا همسری از جنس آتش برای آدم آفریده شد امّا آدم خاکی با این زن که لیلیث نام داشت و از جنس آتش بود، ناسازگار بود. پس همسری دیگر از جنس خاک برای آدم آفریده شد که حوا نام داشت. و این آغاز و ریشهٔ دشمنی فرزندان لیلیث که آل‌ نام داشتند با فرزندان حوا و بقیه زنان شد.
بسیاری از منابع تاریخی ریشه باور به آل را در شبیخون‌های شبانه و ناگهانی ساکنین وحشی و بدوی منطقه قفقاز و اطراف دریای سیاه به دهکده‌ها و عشایر و کشتار زنان و کودکان می‌دانند. در گذشته برای دفع خطر آل، از طلسم‌های مختلف مانند افسون، دعا، آیه٬ اشیای فلزی، سیر و پیاز و نمک استفاده می‌شد. که متاسفانه هنوز افرادی شیاد و سودجو از این باورهای خرافی و ناآگاهی مردم سواستفاده می‌کنند و به فروش طلسم و دعای ضدآل می‌پردازند.

تلالوک (Tlaloc)

در اساطیر آزتِک‌ها (بومیان کهن مکزیک) «تلالوک» (Tlaloc) ایزد باران و آب و باروری است. او طوفان و آذرخش را در اختیار دارد و ایزد تمام آبهای زمین مانند دریاچه ها، رودخانه ها، یخ و شبنم است و با حاصلخیزی محصول پیوندی نزدیک دارد. تلالوک رویش گیاهان را نیز در اختیار خود داشت.
او همزمان دارای جنبه های خوب و بد بود. در دستانش چهار کوزه آب قرار داشت که یکی از این کوزه ها باران‌زا، اما سه کوزه دیگر بیماری، سرما و خشکسالی را به جهان هدیه می کردند.

تلالوک-Tlaloc_Coll_Goupilتلالوک خدایی است که در هنگام خشکسالی و کمبود باران مورد توجه خاص قرار می‌گرفت. و معبد تنوشتیتلان (Tenochtitlan) جایگاه نیایش و پرستش او بود.
در میان‌ آزتک‌ها که‌ در مکزیک‌ می‌زیستند، آیینی برای تلالوک‌ متداول‌ بود که‌ برای‌ درخواست باران‌ برگزار می‌شد. در این آیین، انسان‌ها‌ قربانی‌‌ می‌شدند تا خدای‌ باران‌ راضی‌ شده ‌و برای مردم‌ بارش‌ ارزانی‌ دارد تا آنان‌ زنده‌ بمانند.
در چنین مواقعی مراسم شکوهمند قربانی و نیایش برای وی برپا می‌شد. قربانیان تلالوک از میان کودکان خردسال انتخاب می شدند. برخی از خانواده‌ها داوطلبانه فرزندان کوچک خود را برای قربانی شدن در اختیار معبد و کاهنان آن قرار می‌دادند.
این قشر جامعه اغلب از میان زارعان و کشاورزانی بودند که بر اثر بی بارانی و خشکی، رو به فقر و ورشکستگی بودند و با اخلاص و ترس و دلهره و با چشمی گریان یکی از فرزندان شیرخوار یا کوچکترینشان را برای قربانی شدن در راه تلالوک و بر سر مهر آوردنش، اختصاص می‌دادند.
گاهی نیز کاهنان از خانواده‌های تهی دست، کودکان خردسالشان را می‌خریدند و یا از محلهٔ روسپیان تمامی کودکان کمتر از پنج سال را که نَسَبشان آشکار نبود، به زور و اجبار از مادرانشان جدا می‌کردند و در روز مراسم، صدها نفر از این کودکان را به صورت دسته جمعی و به طرز فجیعی قربانی می‌کردند.
در این‌ آیین‌، نمایش‌ها و رقص‌های‌ گوناگونی‌ موج‌ می‌زد، در حالی‌ که‌ با ضربان‌ سنگین‌ طبل‌ها همراهی‌ می‌شد، قربانیان‌، هم‌سرایان‌ و کاهنان‌، آواز می‌خواندند. کودک خُردسالی‌ که‌ برای‌ این ایزد‌ قربانی‌ می‌شد، اینچنین به زبان ناهواتل (Nahuatl) آواز می خواند:
از این‌جا برای‌ همیشه‌ خواهم‌ رفت‌
و اینک‌ هنگام‌ گریستن‌ است‌
آه‌! مرا به‌ سرزمین‌ اسرار بفرست‌
تحت‌ فرمان‌ او
و من‌، قبلاً گفته‌ام‌
به‌ سلطان‌ پیش‌گویی‌های‌ شوم‌
که از این‌جا برای‌ همیشه‌ خواهم‌ رفت‌
و اینک‌ هنگام‌ گریستن‌ است‌

tlaloc-تلالوک

در آثار آزتک، او را با چشمانی گرد و ورقلمبیده با لب بالای برجسته و دندان‌هایی بلند شبیه به دندان‌های پوما (شیر کوهی آمریکایی) تصویر می کنند. یا بصورت جامی بزرگ که در آن سر قربانیان را می بریدند.
ایزد باران ترکیبی از خزنده، پوما، ستارهٔ دریائی، گل، ماهی و مظاهر جنگجویانی بود که در فلات مکزیک، تلالوک نامیده می‌شدند. ارتباط آن با پوما، در بسیاری از نقاشی‌های دیواری نموده شده‌است.
او ابتدا با ایزدبانوی گل‌ها٬ شوچیکتسال (Xochiquetzal) ازدواج کرد. اما ایزد شب و تاریکی همسرش را ربود. او سپس با چالچیوتلیکوئه (Chalchiuhtlicue)، که بانویی با دامنی از یشم و ایزدبانوی آب رودخانه‌ها و آب ساکن است ازدواج کرد. (در بعضی افسانه‌ها او خواهرش است)